تاریخ کرد ها
تاریخ کردها
برخی منابع از قبیل نولدکه (NOLDKE 1897) آوردهاند که طوایف کردی که در نواحی مرکزی و جنوب ایران وجود داشتند در خلال دوره شاهنشاهی ساسانی به علت فتوحات ایران و حرکت جمعیت به طرف شمال غربی مهاجرت کرده و در سرزمین کردو (KURDU) ساکن شده و با کردهای آنجا مخلوط شدهاند و نام آنها را قبول کردهاند این مردم که قبلا به نام مرتیها شناخته میشدند در جنگهای مداوم ساسانیان و اشکانیان (پارتها) با رومیهای بیزانس شرکت داشتهاند. و با روم در جنگ بوده اند. اینان در قرن چهارم میلادی از طرف رومیها به نام کرچخ شناخته میشدند.بر حسب سرزمین و لهجههای محلی کردهای قدیمی نامهای کاردوخ (KARDUKH) و کاردیخ (KARDIKH) که سکنه و بومیان آن بودهاند بر این مردم اطلاق شده است.
به موجب تاریخ شرفنامه ی بدلیسیش , قدیمیترین قبایل کرد باجناویها و بوتیها هستند که این نامها به دلیل سرزمین باجان و بوتان بر انه نهاده شده است.
تاریخ کرد پس از اسلام
حدود سالهای 1910 پوست پارهٔ کهنهای در کاوشهای روستای «هزارمیرد» استان سلیمانیه به دست آمد که در آن چهار بند سرود به زبان کردی سره و با خط پهلوی نوشته شده است. این چهار بند چامه که به نام هرمزگان نامیده شده ،یادآور حمله تازیان به سرزمین کردستان و کشت و کشتار آنان است. برابر داوری دانشمندان، این نوشته از همان آغاز هجوم تازیان است.این چامهٔ آتشینِ کردی که دل را به جوش و خروش میآورد و مایهٔ اندوه میشود، دورنمای آن روزگار را به خوبی نشان میدهد:
- ترجمه به فارسی:
با آغاز حملات اعراب مسلمان به رهبری عمربن خطاب در سالهای (634-642) نواحی اربیل , موصل و نصیبین را که نواحی کردنشین بودند به تصرف مسلمانان درآمد بعد از عمربن خطاب , در دوره جانشین وی عثمان ابن عفان نیز مناطق شمالی کردها و مناطق قفقاز به تصرف درآمد که عدم دخالت مسلمانان باعث شد تا کردها به دین اسلام بگروند و مسلمان شوند. در همین ایام روسای کرد در حالی که میکوشیدند اقتدار خود را حفظ کنند در فتوحات مسلمین شرکت فعال داشتند. در دوره عباسیان که به کمک سردار ایرانی ابومسلم خراسانی و ایرانیان به خلافت رسیدند به علت رقابت امین و مامون پسران هارون الرشید قدرت خلفا در نواحی کردستان تضعیف شد.
در این زمان لفظ کرد کم کم برای توصیف نژادی قبایل ایرانی که با سامی هاو ارمنی های اختلاط کرده بودند به کار رفت. همزمان با روی کار آمدن ترکان سلجوقی و پادشاهی سلطان سنجر برای اولین بار ایالتی به نام کردستان تأسیس گردید. به گفته مرحوم رشید یاسمی در کتاب کرد و پیوستگی نژادی , حمدالله مستوفی در کتاب نذهت القلوب در سال 740 هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ایلات آن را آورده است. او اورده است: کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربایجان و دیاربکر پیوسته است. آلانی , الیشتر , بهار , خفتیان , دربند , تاج خاتون , دربند رنگی , دزبیل , دینور , سلطان اباد , چمچمال , شهر زور, کرمانشاه (قرمیسین) هرسین , وسطام.
در قرن دهم میلادی (959) حسنویه (حسن به زری کانی) که رییس یکی از قبایل کرد بود خود را به فرمانروایی کردستان شرقی رسانید و دینور و همدان و نهاوند را فتح کرد. فرزند او ناصرالدین (979-1014)و نوه اش ظهیران هلال ابن بدر (1015-1014) میباشند اینان از اسما از آل بویه اطاعت میکردند .ال بویه هیچ گاه به طور مستقیم در قلمرو حسنویه اعمال نفوذی نکردند تا زمان شمس الدوله دیلمی که ظهیرالدین را از حکمرانی انداخت و قلمرو او را مطیع خویش ساخت.
فرزندان بویه ماهیگیر متصرفات خود را بین هم تقسیم کردند رکن الدوله دیلمی نواحی شمالی را تصاحب شد. که شامل قسمتهای کردنشین نیز بود.
در سال 990 میلادی به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابی خلیفه برادرزاده اش ابوعلی مروان , حکمران نواحی دیاربکر , میافارقین > آمیدنی (آمید) و نصیبین را به دست آورد.این مناطق بعد از مرگ عضدالدوله دیلمی از دست ال بویه خارج شده بود. اینان که به مروانیان معروف شدند بعدها از خلیفه عباسی روی گردان و به فاطمیان گرویدند. مروانیان و حسنویه از لحاظ نژادی کرد بودند.
و اما از دوره صلاح الدین که از سرداران کرد است کردها توانستند فراتر از منطقههای کردنشین قدرت خود را بسط دهند صلاح الدین سردار کرد در سال 1136 میلادی در تکریت واقع در ساحل دجله و شمال سامره متولد شد. او خدمات خود را در خدمت اتابک زنگی از سلاجقه سوریه شروع کرد که بعدها در حلب جانشین وی گردید. فرزند اتابک زنگی یعنی نورالدین پس از مدتی صلاحالدین را به همراهی عمویش شیرکو عازم مصر گردانید تا متحد اولین فرمانروای مصر را که شاهوار نام داشت در مقام خود حفاظت نماید که به وسیله یکی از رقبای خویش در مصر طرد شده بود مصر در این زمان تحت فرمانروایی یکی از خلفای فاطمی به نام ابو محمود عبدالله بود شیرکوه و صلاح الدین مجبور بودند که با او حسن سلوک داشته باشند.از طرفی صلیبیان فهمیده بودند که اتحاد مصر و سوریه برای آنها خطرناک خواهد بود به همین خاطر به سوریه حمله بردند که صلاح الدین انها سخت بع عقب راند و شکست داد. بعد از مرگ نورالدین زنگی , صلاح الدین حاکم آنجا شد و آغاز به بسط قدرت خود نمود او حکومت خود را تا مصر گسترش داد و حجاز و الجزیره را نیز به تصرف درآورد در حرکت بعدی اورشلیم را از دست قوای صلیبی بیرون آورد. صلاح ادین شجاعانه در نبردی با ریشارد شیردل آنها را مجبور به ترک تمام خاک فلسطین نمود .
این سردار دلیر بعد از سالها مبارزه و مقاوت در برابر تمامی دشمنان در سال 1193 در دمشق وفات یافت. و بعد از مرگش امپراتوری او میان فرزندانش تقسیم گردید.
افضل به حکومت دمشق رسید. عزیز در قاهره و ظهیر در حلب حکومت کردند بعدا حکومت آنها به روسای محلی منتقل شد. تنها حلب تا سال 1390 در اختیار خاندان ایوبی (ایوبیان) قرار داشت.
توان قدرت و خصوصیات جنگی صلاح الدین او را به عنوان یکی از قهرمانان افسانهای جهان اسلام درآورد به طوری که کردها از داشتن چنین فرزندی افتخار میکنند.
اتابکان ترک نیز مدت مدیدی قلمرو کردها را زیر قدرت خود داشتند. که تعدای از آنها بر این مناطق حکومت کردند از قبیل :
1) نوادگان سبکتکین (1144-1232) در اطراف اردبیل که اولین آنها زین الدین علی پسر کوچک سبکتکین است. 2) اورتوکیها (1101-1312) که اولین حکمران آنها ارتوک است. که بر دیار بکر و مدتی بر حلب و ماردین حکومت میکردند. 3) شاهان ارمنی (1100-1207) که موسی لهنا لقمان قبطی است. در این دوره اینان به دلیل مراوده با اعراب , عرب شده بودند و لی متاسفانه کردها تلاشی برای از بین بردن آنها انجام ندادند و لی یا این وجود زبان خویش را حفظ کردند.
بعد از حمله مغولان به ایران , به دنبال جنگ و زدوخورد جلال الدین خوارزمشاه با آنها و فرار او به مناطق شرقی و سپس ورود به ایران امدن به مناطق کردنشین , مغولها سراسر ایران برای از بین بردن جلال الدین درهم نوردیدند.
جلال الدین مدتی در غرب ایران حکومت کرد که با روسای محلی و اتابکان درگیر شد از آنجا که بعضی از این سران کرد بودند و در سال 1213 میلادی سلطان جلال الدین خوارزمشاه توسط یک کرد کشته شد.
هلاکوخان مغول نیز بعد فتح نواحی مرکزی ایران و قلاع اسماعیلیه از طریق همدان و کرمانشاه به بغداد رفت و اخرین خلیفه عباسی را اسیر و به طرز فجیعی مقتول کرد.
در این زمان دیگر مناطق کرد نشین از خطر مغول در امان نبودند. در سال 1259 میلادی دو لشکر از سه لشکر مغول تمام نواحی کردنشین را در هم در نوردیده و به طرف دریاچه وان رهسپار شدند.در این درگیریها غیر از میافارقین که یکی از ایوبیها به نام کامل محمد مقاوتی به خرج داد بقیه مناطق بدون خونریزی شدید به دست مغولها افتاد.
در سال 1297 م کردها اردبیل را محاصره نمودند و به لشکر مغول حمله کردند. بعد از مسلمان شدن ایلخان مغول به نام محمد خدابنده کردها به دلیل مسلمان بودن با او همکاری بیشتری نمودند. با ضعیف شدن ایلخانان مغول امیران مغولی: امیر چوپان و حسن بزرگ قدرت را تا مدتی در دست داشتند که عاقبت ایلخانان در سال 1349 میلادی منقرض شدند. امدن و رفتن فرمانروایان ادامه داشت تا اینکه قدرت به جلایریان رسید که بعدها مناطق کردنشین به بایزید رسد.
بعد از خاندان جلایری قراقویونلوها حکومتی در کردستان تشکیل دادند که بعدها توسط آق قویونلوها از این مناطق به عقب رانده شدند.
با ظهور تیمر گورکانی مناطق دیاربکر و ماردین به تصرف تیمور لنگ افتاد. در حملات تیمور به دلیل اینکه کردها چادرنشین بودند و به کوهستانها پناه برده بودند کمتر آسیب دیدند. بنابراین تا دروره صفویان سرزمینی که امروزه به کردستان مشهور است یک قسمت آن را جزیره و قسمت دیگر را اردلان مینامند. گاه تحت حکومت جلایریان گاه آق قویونلوها و گاه قراقویونلوها بوده است. که اینان خود به دست صفویان از بین رفتند.
در دوره صفویان با روی کار آمدن شاه اسماعیل اولین کاری که کرد رسمی کردن مذهب شیعه گری بود که این مسئله باعث شد کردها که اکثرا سنی مذهب بودند به ایران بی اعتماد و به عثمانی مطمئن و متکی گردند. سلطان سلیم با شکست دادن شاه اسماعیل در جنگ چالدران کردها را وارد عرصه نوینی کرد به طوری که پس از شکست شاه اسماعیل 25 حکمران کرد به دولت عثمانی گرویدند و از این زمان مسئله مرزها جزء عوامل اختلاف ایران و عثمانی بود. کردها در این زمان که دو دولت عثمانی و ایران به آنها نیاز اساسی داشتند بیشتر پی به اهمیت سیاسی خود بردند و این بود گاه به دلیل ظلم وستم و سنگینی مالیات علیه یکی از حکومتها شورش کرده و به آن طرف مرز رفتند و با دیگر کردها در کمین فرصت شدند تا به مناطق خود برگردند.
بیانیهنامه PJAK در مورد شهادت رفیق دلخواز
هر چند رژیمهای استعمارگر در مراحل اخیر در ابعاد گستردهای سیاست آنتیکرد را پیروی نموده و در هر عرصهای برای چارهیابی مسئله کرد ایجاد مانع میکنند؛ اما از سویی دیگر مبارزه آزادیخواهی خلق کرد سیری صعوری به خود گرفته و با مقاومتی علمی در همه عرصههای کردستان و منطقه گسترش مییابد. خلق کرد بر کنسپتها و اتفاقات آگاهی کامل داشته و علیه این شیوه برخوردها در مقاومتی بیهمتا بسر میبرد. چنانکه سطح حملات نظامی، سیاسی و دیپلماتیکی مشترک از جانب رژیمهای ایران و ترکیه علیه خلق کرد در سال 2006، بر هر کسی آشکار است؛ اما از طرف دیگر نیز در همه مراحل دشوار سال اخیر عملیات و قیام خلق کرد در نوروز 2006، قیام شمزینان، دیاربکر، ماکو و دیگر نقاط و همزمان مشارکت خلقمان در رفراندم پذیرفتن رهبر آپو بعنوان اراده سیاسی خلق کرد و همچنین در عرصه دفاع مشروع نیز مقاومت نیروهای گریلا در شمال، جنوب و شرق کردستان در اوج موفقیت، گسترش یافته است.
سطحی که مبارزه آزادیخواهی خلق کرد بدان دستیافته است، در جوهر خود تعریف مرحلهای نوین است که در آن ضرورت چارهیابی مسئله کرد، خود را تحمیل میکند و بخش زیادی از حملات و سیاستهای همهجانبه رژیمهای استعمارگر را پوچ و بیارزش مینماید که نشاندهنده آمادگی خلق و گریلا بوده بنحوی که دوش به دوش هم در همه عرصهها به مقاومت و فداکاری میپردازند.
در مرحله اخیر که وضعیت سیاسی خاورمیانه، بخصوص در فلسطین، لبنان و عراق، بسوی ناهنجاری بیشتری میرود، در این میان رژیمهای مستبد و استعمارگر کردستان در پی منفعتطلبی از شرایط بوده و علیه خلق کرد و جنبش آزادیخواهیش، سیاستها و اتفاقات خود را گسترش میدهند. در این چارچوب رژیم ترکیه در تدارک دستیازی به جنوب کردستان میباشد. در این بین رژیم ایران به کلی سیاست آنتی کرد را تحمیل کرده و بخصوص با راهکارهای نظامی در همه مناطق شرق کردستان عملیات و حملات گستردهای را ترتیب میدهد.
در روزهای اخیر در مناطق حومه شهرستان مریوان و منطقه ههورامان، عملیات نظامی گستردهای از جانب نیروهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، اجرا شد که در نتیجه درگیریهایی که میان نیروهای رژیم و کادرهای PJAK بوقوع پیوست، "محمد علی آرگونهرهان" با نام سازمانی "دلخواز بینگول" که عضو مجلس PJAK بود به کاروان شهدا پیوست. شاهدان محلی اعلام داشتند که جنازه این شهید به دست نیروهای رژیم افتاده و در مکانی نامعلوم به خاک سپرده شده است.
"محمد علی آرگونهرهان" با نام سازمانی رفیق "دلخواز بینگول" که در سال 1966 در شمال کردستان، شهرستان بینگول متولد شده، در سال 1991 در کشور فرانسه به صفوف گریلا پیوست. رفیق شهید دلخواز که در فاصله بیش از 15 سال انقلابیگری در همه عرصههای خارج از کردستان و بخصوص اروپا، شمال، جنوب کردستان و از همان ابتدای شروع فعالیت جنبش آپوئیستی در شرق کردستان، نیز فعالانه جای گرفته است. از مراحل اولیه تاسیس PJAK تا زمان شهادت ایشان نیز در مدیریت حزب جای گرفته و یکی از فعالترین موسسان حزبمان میباشد. رفیق دلخواز در فاصله سالهایی که در شرق کردستان بود در همه مناطق این بخش از کردستان و بخصوص آذربایجان غربی، استان کردستان، کرمانشاه و حتی در میان کردهای ساکن تهران و شمال خراسان نیز به شکلی آکتیو فعالیت نمود و در واقع در عملکردهای انقلابی همچون الگویی برای دیگران بوده و نمونه یک مدیر آپوچی و ملی میباشد که با همه درد و آلام خلقمان در شرق کردستان خود را عجین ساخته و خدمتی صادقانه را مبنا قرار داده و با همه توانایی خویش جهت دستیابی خلق به آزادی و حقوق مشروعش تلاش میکرد. رفیق دلخواز برای PJAK و خلق کرد در شرق کردستان، ملیتانی همیشه پیشاهنگ، همیشه تلاشگر و سرچشمه اراده انقلابی، محسوب میشود. شهید دلخواز کادر و مدیری باتجربه بود که معیارهای فلسفی و خطمشی آپوئیستی را، در همه عرصههای فکری، ذهنیتی، زندگی انقلابی، کار و فعالیتی در شخصیت خود برجسته نموده بود. رفیق دلخواز در هر جایی که به فعالیت پرداخته باشد، همیشه ورد زبان خلق بوده و بخصوص جوانان شرق کردستان با سطح فعالیت و دلسوزی و معیارهای انقلابی وی بخوبی آشنا هستند.
رفیق دلخواز برای PJAK و خلق کرد در شرق کردستان با شیوه زندگی، فعالیت و شهادت خود پیشاهنگ واقعی خط مشی ملی ـ دموکراتیک میباشد که در همه شرایط دشوار انقلاب آزادیخواهی خلقمان نماد مدیریت و شخصیتی ملی است که نامش در تاریخ مبارزات نوین شرق کردستان به پیشاهنگی رهبر آپو، باقی خواهد ماند و همزمان جواب، موضع و خطی است در مقابل سیاستهای گسستن روح ملی و تجزیهگر خلق کرد.
شهید دلخواز نمونه ملیتان واقعی خطمشی آپوئیستی بود که در همه مراحل، علیرغم زحمات و دشواریها، خطمشی و رهنمودهای رهبر آپو و شهیدان را مبنا گرفته و همیشه برخوردار از موضعگیریای منسجم و آشکار بود. بخصوص در مرحله اخیر که خطی مشی تصفیه و خیانت درصدد امحاء جنبش آپوئیستی بود، یکی از پیشاهنگترین کادرهایی که در مقابل این خط خیانت، با موضعی ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی، ایستادگی کردند، ایشان بودند.
شهید دلخواز در میان کادرهای PJAK سمبل کار، خدمت، عملیات، تلاش خستگیناپذیر و فداکاری است. این رفیق اولین شهید مجلس حزب حیات آزاد کرستان میباشد. شهادتهای اخیر رفقا: هیرش، ئاگری و زیلان و در نهایت شهادت رفیق دلخواز، این واقعیت را نشان میدهد که مبارزات PJAK و جنبش آپوئیستی در شرق کردستان وارد مرحلة مقاومت شده و این شهدا، شهیدان خطمشی آزادی و افق روشن کاروان شهدا و تضمینات پیروزی خلقمان میباشند. بر این اساس، PJAK در راستای دستیابی به اهداف و تداوم راه مقدس شهدا مبارزه خود را تداوم بخشیده و راه این شهدا را بعنوان ایجاد جهشی در مبارزات خود قلمداد میکند.
PJAK با خطمشی شهید دلخواز و دیگر شهدای راه آزادی تجدید پیمان نموده که بر خطمشی فدایی و خدمت صادقانه در راستای آزادی خلق اصرار ورزد و هرگز سیاستهای امحاگر رژیمهای استعمارگر و حملات وحشیانه دشمنان را بر ارزشهای خلق و رفقایمان، بی جواب نخواهد گذاشت.
بر همین اساس همچون مدیریت و کادرهای PJAK، ضمن طلب صبر و عرض تسلیت به خلق مقاوم کرد و خانواده میهندوست شهید دلخواز بینگول، اعلام میداریم راه رفقای شهید؛ شیار، حقی، دلبرین، دهمهات، زاگرس، حسن، هیرش، زیلان، ئاگری و دلخواز را تداوم بخشیده و از همه اقشار و طبقات جامعه و بخصوص زنان و جوانان دعوت بعمل میآوریم که با احساس مسئولیتی خطیر در این مرحله یاد شهدا و بخصوص شهید دلخواز را در کردستان و خارج از میهن با تشکیل جلسات، سمینار، متینگ، پخش پوسترهای شهدا و انجام عملیاتهای دموکراتیک، گرامی دارند. بویژه جوانان کرد را دعوت میکنیم که شهید دلخواز بینگول را همچون سمبل ملیتانی انقلابی و خستگیناپذیر و فدایی، در همه عرصههای زندگی، کار، فعالیت و عملیاتهای خود، قرار دهند.
زنده باد رهبر آپــــو
زنده باد مبارزه آزادیخواهی خلق کرد
زنده باد خطمشی فدایی شهدا
مجلس حزب حیات آزاد کرستان PJAK
2006/7/22
دولتهای ایران ـ ترکیه و تغذیه متقابل تروریسم
دیار مرادی
در چنین شرایطی سران ترکیه بیشتر از هر مقطع دیگری بیمحابا برخوردی ملیتاریستی نسبت به معضل کرد دارند. اما سرهلدانها (تظاهرات)ی خلق کرد در 15 فوریه و نوروز 2006 در کلیه شهرهای کردستان بویژه در ماکو و دیاربکر و نیز تظاهرات این خلق به منظور محکومیت اعمال ترورآمیز دولت در شمزینان و برگزاری مراسمها جهت تشییع جنازه 14 تن از رفقای HPG، بیانگر موضع شفاف خلق کرد در خصوص عجینشدن با روح شهدا، فلسفه آپوییستی و PKK و گریلا میباشد. البته که این برخورد و موضع خلق کرد مانعی اساسی در مقابل پلان پلیدی است که رژیم ترکیه در این مرحله پیش روی خود قرار داده است. بر این اساس قانون آنتی ترور را که هدف آن مشروعیتبخشی به سرکوب هرگونه عملیات دموکراتیک خلق کرد و حتی ترک است، در کابینه وزراء پس از بحث با شورای امنیت ملی متشکل از فرماندهان عالیرتبه ارتش و وزیران تدوین و از طریق جوسازی گسترده در رسانهها و تحریک افکار شوونیستی در ترکیه، نمایندگان مجلس را ناگزیر به تصویب آن مینماید. مواد قانون مزبور بیانگر اعلان وضعیت فوقالعاده در کردستان است که کنتراگریلا ( ضد گریلایی)، تشکلات مخفی جهت ترور فعالین سیاسی، مدنی و حقوقی، ربودن و شکنجه جوانان و کودکان از سوی این تشکلات مخفی وابسته به ارتش، بار دیگر همچون سوپاپ اطمینان حفظ منافع رانتگرایانه برخی از سران ارتش و افراد بازنشسته و کهنهکار در عرصه سیاست، استخبارات و ارتش به راه انداخته میشود. در یکی از مادههای قانون آنتی ترور به نیروهای امنیتی ترکیه اجازه داده شده که به هر کس و یا هرخودرویی که مشکوک باشند و جواب ایست آنها را ندهد، بالفور حق آتش دارند؛ این امر، راه را بر مشروع جلوهدادن هرگونه اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی نیروهای ترکیه باز مینماید. این وضعیت، اوضاع فوقالعاده کنونی عراق را در ذهن تداعی میسازد، یعنی هر کس یا هر خودرویی که به نیروهای آمریکا نزدیک شود، بالفور آماج گلولههای سربازان آمریکایی قرار میگیرد.
سوزاندن جنازههای گریلا، مجازاتنمودن کودکان شرکت کننده در عملیاتهای دموکراتیک، به آتش کشیدن جنگلها و مراتع کوهستانی کردستان نمونههای دیگری از اعمال وحشیانه ارتش ترک در این مرحله است. همچنین جنگ ویژهای در رسانهها به راه انداخته و تمام امکانات خود را جهت به تسلیمیتواداشتن کردها بسیج نموده است.
دولتهای ایران و ترکیه بدان جهت که حفظ موقعیت و منافع خود را در جهت عملیساختن چنین توطئهها، نقشهها و اعمالی میبینند!، همدیگر را از تجارب پلید خود در نحوه برخوردشان نسبت به چگونگی بکارگیری راهکارهای جنگ ویژه و مقابله با نیروهای گریلا و سرکوب خلق کرد تغذیه مینمایند. بطوریکه میبینیم همچنانکه در ترکیه جنازههای گریلا سوزانده میشوند، سپاه پاسداران و مزدوران محلی نیز جنازه کادرهای پژاک را به خودروها خود بسته و بر روی زمین میکِشند.
این نمونهها در عین حال که حکایت از وحشیبودن نیروهای ارتش ترکیه و سپاه پاسداران و مزدوران محلی دارد، نشان از آن دارد که هر دو دولت درتلاشند تا همچون گذشته شخصیت کردی وابسته به آنها و فلجشده از لحاظ روحی، فکری و ذهنی و سرباز خوب خود را برای مرحلهای که پیش روی خود گذاشتهاند، آماده نمایند.
اما در این مرحله کردها با پیشاهنگی جنبش آپوییستی بر منافع ملی و نیازهای واقعی خود آگاه گشته و در همین راستا ارادهای آزاد را کسب نموده و گامبهگام بسوی ارادهای واحد و ملی در چهار بخش کردستان دست مییابد. مقاومت نیروهای گریلای جنبش آپوییستی و گستردهشدن فعالیتهای احزاب سیاسی برخوردار از ایدئولوژی و فلسفه آپوییستی، اقدامات و نقشههای تصرف، غصب و فتحگونه این دولتها را در خاورمیانه نقش برآب ساخته و همه خلقهای منطقه را به همزیستی مسالمتآمیز در چارچوب سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک سوق میدهد. این برخورد جنبش آپوییستی به تمامی جهت عکس تحریک احساسات شوونیستی و مذهبی از سوی دولتهای ترکیه و ایران میباشد. به همین دلیل تنها راهی که این دولتها برای خود یافتهاند، تروریزهنمودن هرگونه تحرکی سیاسی، حقوقی در کردستان و شدتبخشیدن به عملیاتهای نظامی علیه نیروهای گریلا میباشد.